tanz
آقای دکتر پاک بهم ریختم..خیلی میترسم..زنم دست از سرم بر نمیداره..خدا بیامرز همش بخوابم میاد..میگه پس کی میخای به حرفت عمل کنی..یکسال گذشت!!..
خب..مگه چی بهش گفته بودی؟!!..چرا عمل نمیکنی؟
هیچی آقای دکتر..بهش گفته بودم..یه لحظه هم بدون تو زنده نمیمونم
لباس های کثیف همسایه
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند.
روز بعد، ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش در حال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت: �لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمی داند چه طور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس شویی بهتری بخرد.�
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: �یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!�
مرد پاسخ داد: �من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم
دخترک حاضرجواب
یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مىکرد نگاه مىکرد
ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد
از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟
مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوی، یکى از موهایم سفید مىشود
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده
شنبه 8 بهمن 1390 - 8:08:06 AM